سلام ابجي
ميگم اخرش شمام به جنون اندرومدا مبتلا شدي اره؟غم اخرت باشه...
ولي خوب من ميدونم جنون شما فرق ميكنه...
اين جمعه هم گذشت ونيامد....اره؟..
ياحق
سلام
وبلاگ قشنگي داري
مي خواستم ببينم با تبادل لينك موافقي يا نه
موفق باشي
يا علي
...
خاطره ، آنقدر زنده و پرفرياد است
آنقدر طعم عزيزي دارد
آنقدر دلتنگيم
كه بيايد يا نه
همچنان هرجمعه
ره نشين ره آن خاطره دور و عزيز
همچنان منتظر آمدن يك تصوير
چشمها را به افق ميدوزيم
و چنان غرق افق، غرق تمنا هستيم
كه نخواهيم دانست
خاطره
اينجا
روي آن سنگ كناري
منتظر چشم به ما دوخته است
سلام ....
اول:
به كجا چنين شتابان ،گون از نسيم هيچي نپرسيد . چون انقدر محو جمال نسيم شد كه زبونش بند اومد ....
دلش در لحظه ي گذر نسيم از گون ،گون دلش گرفت ....
چون بوي گون قبلي را در نسيم ميديد وحال فكر ميكرد نسيم به او
بي اعتنايي كرده ....
در حالي كه ذاتش بوده رفتن،نسيم.
دوم:
بازم ميگم دمت گرم آبجي ....
سوم:
پ.ن : اميد وارم از اولي يه چيزايي فهميده باشي؟ اگه چيز جديدي فهميدي به منم بگو
چهارم :
التماس دعا ....
يامحمد وعلي
ميدانم روزي خواهي آمد از كوچههاي غربت.....
اما امان از روزي كه بخواهي بروي...........
همون حس غريبي كه هميشه با منه....................