سلام
حرفهايتان هميشه چيزهاي تازه اي براي من داشته است . فاصله ....بودن.....حركت ....ابتداي جاده......
انگار حرفهاي زيادي داري تا بگويي......من منتظر ميمانم....
ميخواهم قانعم كني....ميخواهم بفهمم كه چقدر حرفهايم را فهميده اي .......منتظرم خواهر عزيز
و تو مرا بينهايت كردي هنگامي كه در تو غرق شدم.............
يا علي
سلام بر قصه گوي مهربان!
اين دو خطي كه نوشتي منو ياد اين بيت انداخت:
از كرامات نگاهت مددي ساخته ام
اينكه از سفر وجودم عددي ساخته ام
..............................................
به يكتايي اش قسم يكتاست
يا حق
رب الدخلني في لجه بحر احديتك ......
بار الهي مرا در اقيانوس يكتايي ات فرو بر ....
يك مطلب هست از علي اميدوار براتون ميفرستم!خيلي قشنگه!
پ.ن1:اول بايد پيداش كنم
1.ن 2:برخي ميگن علي امدوار همون مهندس بازرگانه
پ.ن 3:من چرا پ.ن مينويسم